وقتي اولين شماره روزنامه كارگزاران را بر روي كيوسكهاي روزنامهفروشيها ديدم، با خودم گفتم اين شارلاتانها مجدد كارشان را از سر گرفتند! جنس كاغذ روزنامه برايم عجيب بود. براي من كه سالها در بخشهاي فني و گرافيكي روزنامهها سپري كردم. كاغذي كه آنها استفاده ميكردند[گلاسه گرم پايين] در ايران هر كيلوگرم حدود 1200 تومان است. ميدانيد چقدر هزينه كاغذشان ميشود؟ در صورتي كه ساير روزنامهها خيلي هنر كنند كاغذ درجه يك مازندران گيرشان بيايد آن هم كيلويي ششصد تومان. ضمنا در ايران اصلا چاپخانهاي وجود ندارد كه روي چنين كاغذي بتواند چاپ مطلوب كند. به همكارانم همان روز اول گفتم كه اينها اينكاره نيستند. مثل هاشمي دارند مردم را گول ميزنند. چندي كه گذشت و به اصطلاح خودشان جا افتادند و خواننده جمع كردند، ميروند به سمت كاغذ ايراني.
روزي در نمايشگاه دو ماه قبل مطبوعات در غرفه روزنامه كارگزاران در جمع عدهاي كه داشتند با يكي از مسئولان روزنامه صحبت ميكردند، پرسيدم چرا شما روي اين كاغذ چاپ ميكنيد؟ طرف در حضور جمع جواب داد كه مردم ما لياقت بيش از اين دارند آقا! كاغذهاي ايراني و كاهي توهين به خوانندگان است. از ايشان پرسيدم كه شما تا آخر ميخواهيد با اين جنس كاغذ ادامه دهيد كه فورا جواب داد مطمئن باشيد كه چنين خواهد بود. لبخندي به آن بنده خدا زدم و او نيز ابرويي بالا انداخت و با لبخندي جوابم را داد. هر دو ميدانستيم كه در آينده چه اتفاقي ميافتد و حزب كارگزاران نيز چه در سر دارد. نگاهش نيز اين را ميگفت!
بعد از دو ماه از آن روز، امروز كه روزنامهها را ميديدم، برخوردم به كاغذ ايراني روزنامه كارگزاران. بياختيار در دل گفتم كه ديدي گند شما هم درآمد! روزنامه فروش كه مرا ميديد گفت گند كي درآمد؟ گفتم گند آقايان كارگزاراني. بنده خداها بيست سال است كه مدام به مردم وعده دادند و در اوايل راه عوامفريبي كردند اما به وسط راه كه رسيدند، ره ديگر رفتند، بياعتنا به قولهايي كه دادند. اينها حتي عرضه عملي كردن وعده چاپ مطلوب را ندارند چه رسد به اداره مملكت. بنده خدا روزنامه فروش مانده بود چه بگويد.
دلم براي كساني ميسوزد كه آبروي خود را بردند بخاطر حمايتي كه در انتخابات گذشته از هاشمي كردند. خيلي هم مشخص هستند. الحمدالله بيانيهاي را هم امضا كردهاند. يك عده هم همانند بهنود مقالههايي نوشتند جهت مسابقه كه آيا ما از هاشمي دفاع ميكنيم يا نه! اگر درست جواب بدهيد جايزه داريد. و آخر سر هم كسي نفهميد!!! ... بگذريم كه انتقاد از بهنود در هر شكل و اندازه، توهين به مقدسات است.
شايد به نظر بي اهميت برسد اين تغيير چاپ روزنامه اما براي من كه نمادي ست از بيمسئوليتي و عدم توجه واقعي به مردم؛ ارزش قائل نبودن براي مردم؛ عوامفريبي حزب كارگزاران. تا زماني كه هاشمي رئيس جمهور بود، دولتش در همه زمينهها چنين كرد. دولتي تبهكار كه به ياد دارم سال 75 كه دانشجو بودم تمام دانشجويان چه روزشماري ميكردند تا زمان دولت هاشمي هر چه زودتر بگذرد. حالا ميبينم كه عدهاي آنقدر فراموش كار شده اند كه يادشان رفته چه آمد بر سر ملت در آن روزها. يادشان رفته كه آقاي هاشمي آن زمان نفت را تا ده سال بعدش[يعني دو سال قبل] به ژاپنيها بشكهاي 4 دلار پيش فروش كرد تا از بحران اقتصادي كه گريبانش را گرفته بود، رهايي يابد؛ حراج ثروت مملكت!
اين چند خط را نوشتم تا بگويم كه كارگزارانيها در هيچ موردي متعهد نيستند و نميمانند. حتي در انتشار روزنامه، چه برسد به اداره مملكت.
كاشكي صداي آن مسئول روزنامه را ضبط ميكردم.
روزي در نمايشگاه دو ماه قبل مطبوعات در غرفه روزنامه كارگزاران در جمع عدهاي كه داشتند با يكي از مسئولان روزنامه صحبت ميكردند، پرسيدم چرا شما روي اين كاغذ چاپ ميكنيد؟ طرف در حضور جمع جواب داد كه مردم ما لياقت بيش از اين دارند آقا! كاغذهاي ايراني و كاهي توهين به خوانندگان است. از ايشان پرسيدم كه شما تا آخر ميخواهيد با اين جنس كاغذ ادامه دهيد كه فورا جواب داد مطمئن باشيد كه چنين خواهد بود. لبخندي به آن بنده خدا زدم و او نيز ابرويي بالا انداخت و با لبخندي جوابم را داد. هر دو ميدانستيم كه در آينده چه اتفاقي ميافتد و حزب كارگزاران نيز چه در سر دارد. نگاهش نيز اين را ميگفت!
بعد از دو ماه از آن روز، امروز كه روزنامهها را ميديدم، برخوردم به كاغذ ايراني روزنامه كارگزاران. بياختيار در دل گفتم كه ديدي گند شما هم درآمد! روزنامه فروش كه مرا ميديد گفت گند كي درآمد؟ گفتم گند آقايان كارگزاراني. بنده خداها بيست سال است كه مدام به مردم وعده دادند و در اوايل راه عوامفريبي كردند اما به وسط راه كه رسيدند، ره ديگر رفتند، بياعتنا به قولهايي كه دادند. اينها حتي عرضه عملي كردن وعده چاپ مطلوب را ندارند چه رسد به اداره مملكت. بنده خدا روزنامه فروش مانده بود چه بگويد.
دلم براي كساني ميسوزد كه آبروي خود را بردند بخاطر حمايتي كه در انتخابات گذشته از هاشمي كردند. خيلي هم مشخص هستند. الحمدالله بيانيهاي را هم امضا كردهاند. يك عده هم همانند بهنود مقالههايي نوشتند جهت مسابقه كه آيا ما از هاشمي دفاع ميكنيم يا نه! اگر درست جواب بدهيد جايزه داريد. و آخر سر هم كسي نفهميد!!! ... بگذريم كه انتقاد از بهنود در هر شكل و اندازه، توهين به مقدسات است.
شايد به نظر بي اهميت برسد اين تغيير چاپ روزنامه اما براي من كه نمادي ست از بيمسئوليتي و عدم توجه واقعي به مردم؛ ارزش قائل نبودن براي مردم؛ عوامفريبي حزب كارگزاران. تا زماني كه هاشمي رئيس جمهور بود، دولتش در همه زمينهها چنين كرد. دولتي تبهكار كه به ياد دارم سال 75 كه دانشجو بودم تمام دانشجويان چه روزشماري ميكردند تا زمان دولت هاشمي هر چه زودتر بگذرد. حالا ميبينم كه عدهاي آنقدر فراموش كار شده اند كه يادشان رفته چه آمد بر سر ملت در آن روزها. يادشان رفته كه آقاي هاشمي آن زمان نفت را تا ده سال بعدش[يعني دو سال قبل] به ژاپنيها بشكهاي 4 دلار پيش فروش كرد تا از بحران اقتصادي كه گريبانش را گرفته بود، رهايي يابد؛ حراج ثروت مملكت!
اين چند خط را نوشتم تا بگويم كه كارگزارانيها در هيچ موردي متعهد نيستند و نميمانند. حتي در انتشار روزنامه، چه برسد به اداره مملكت.
كاشكي صداي آن مسئول روزنامه را ضبط ميكردم.
.
پي نوشت:
خدمت نوچههاي جناب [...] كه دردشان آمده از اين پست عرض كنم كه برويد و توضيح مسئولان روزنامه را بخوانيد. خودشان هم ميدانند چه گندي زدهاند بعد از آن هم شعار درباره كيفيت روزنامه. برويد بخوانيد روزنامه روز شنبه دهم تيرماه را و خجالت بكشيد. كارگزارانيها جز شعار دادن هيچگاه كار ديگر بلد نبودهاند و نيستند. به راستي اگر توان چاپ مطلوب نداشتند، غلط كردند ابتداي انتشار روزنامه به مردم دروغ گفتند. همه حرف من اين است. به نظر من كارگزارانيها هميشه دروغ گفتهاند و به راستي شارلاتان هستند.
4 comments:
Aafarin
kamelan dorost ast. Hashemi enghelab ra monharef kard va emrooz mosleh shodeh.
سلام آقای رجبعلی عزیز
به نظر شما غیر از جنبش دانشجویی کدام یک از گروههای دیگر با مردم اینچنین نکرد که کارگزاران؟!
باخت تیم منفور فرانسه را به همه دوستداران ایتالیا و همه متنفران از فرانسه تبریک میگویم.
خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم از این نتیجه... خیلی لحظه قشنگی بود بخصوص دیدن شادی بازیکنان جوان و دروازه بان فوق العاده تیم ایتالیا واقعا حالم را جاآورد و ناراحتی باخت تیم برزیل از فرانسه منفور حسابی جبران شد...
سلام فرهاد ....بابا یواشتر..چقدر فحش دادی به این کارگزاران بدبخت...با با شاید از همکارا و دوست های قدیم تو الان اونجا باشن بشون بر بخوره.....;)امجد
Post a Comment