Saturday, June 24, 2006

بايد منتظر معجزه باشم

سال گذشته در چنين روزي بود كه احمدي‌نژاد در انتخابات نهم رياست جمهوري پيروز شد. روز عجيبي بود. آن روز در روستاي كوچكي بودم به نام مجل در منطقه كلاردشت مازندران. بعد از شكست معين در دور اول رفتم آنجا و خودم را در دل طبيعت و هميشه مه ريخته كلاردشت گم كردم. پيروزي يكي از دو نامزد دور دوم برايم اهميتي نداشت. همانند ديگر اصلاح‌طلبان قدرت‌طلب نبودم كه يك شبه غش كنم بغل هاشمي. الحمد‌الله روشنفكر هم نبودم و هيچ‌گاه نخواهم بود كه با مهاجراني‌ها در كافه‌اي قهوه بنوشم و قولي بگيرم و براي هاشمي تبليغ كنم. در همان دور اول دريافتم كه هشت سال در توهم عجيبي بودم؛ توهم اصلاحات!
آن روز دريافتم كه اصلاحات براي مردم ما زود است؛ خيلي زود است؛ تا خود مردم اصلاح نشوند، اصلاح حكومت نه شدني‌ست و نه عقلاني. مطمئنا بدون اصلاح خودمان اگر حكومت هم اصلاح شود، مجدد به سمت همين وضعيت كشيده خواهيم شد. در انقلاب سال 57 هم چنين بود. در آن زمان حكومت از اساس تغيير كرد اما چون جامعه پيشرفتي در فرهنگ نكرده بود و تنها شور اصلاح داشتند مردم، حال و روزشان بهتر نشد كه بدتر شد.
نمي‌دانم در اين شرايط چطور مي‌توان جامعه را از نظر فرهنگي ارتقاء داد، اما فكر مي‌كنم همان بهتر كه معين پيروز نشد. امروز به اين نتيجه رسيده‌ام كه هشت سال اصلاحات دولت خاتمي ما را به عقب برده‌ است. برخلاف چيزي كه روشنفكران ادعا مي‌كنند و آن را برگشت ناپذير مي‌دانند. البته اغلب اينان خارج نشين هستند و درك درستي از جامعه امروزمان ندارند و اساسا بحث در اين زمينه هم با آنان بي‌فايده است، چون اساس صحبت‌هايشان همواره بر تفرعن و تظاهر است تا بيان واقعيت. به واقع من به اين باور رسيده ام كه احمدي‌نژاد در قواره همين ملت است.
چندي پيش در مراسم سالگرد مرگ خميني، امير خلوصي عكسي انداخت از آن مراسم كه جامعه امروزمان را به خوبي نشان مي‌داد؛ لخت و عريان. در آن عكس محمود احمدي‌نژاد جلو مردم ايستاده بود و به ابراز احساسات مردم پاسخ مي‌داد در حالي كه خاتمي پشت سرش غمگين صحنه را ترك مي‌كرد بدون آنكه كسي متوجه‌اش باشد. انگار نه كه سال قبل همين مردم در همان مكان[كنار قبر خميني] از سر و كول‌اش بالا مي‌رفتند و خاتمي خاتمي مي‌كردند. راستش عكس را كه ديدم بر تلخند‌هاي امروزه‌ام اضافه شد. در دلم گفتم براي چه بايد جنگيد؟ براي كه بايد هزينه پرداخت كرد؟ براي اين مردم؟ براي اين ملت؟ ملتي كه نه به هم رحم مي‌كنند و نه براي هم ارزش و احترامي قائلند! به راستي مخاطب حرف‌هاي گنجي چه كساني هستند؟ اين مردم؟ چند شب پيش حرف‌هايش را در برنامه صداي امريكا گوش مي‌دادم؛ مي‌گفت براي رسيدن به دموكراسي بايد هزينه داد! مجدد حرف‌هايش را تكرار مي‌كرد. در دلم گفتم: گنجي! آن روزها كه در زندان بودي، همسايه ات نمي‌دانست كه تو كيستي؛ از خودم پرسيد كه تو چه كرده‌اي كه زندان شده‌اي؛ درست همسايه روبروي‌ات بود. حال مي‌گويي بايد هزينه داد! اين مردم خيلي زود فراموش‌ات مي‌كنند گنجي! باور كن حتي نمي‌دانيم دموكراسي چطور نوشته مي‌شود گنجي!
امروز مي‌گويم خوش به حال مذهبي‌ها كه منتظر"منجي" هستند؛ معتقدند كه كسي مي‌آيد و نجات‌شان مي‌دهد. حداقل از نظر رواني بسيار حال و روز بهتري دارند نسبت به آنان كه باورهاي زميني دارند و قهرمان‌پرور نيستند.
مي‌دانم خيلي‌ها از اين حرف‌ دردشان مي‌گيرد ولي بايد رك و صريح بگويم كه چه بخواهيم، چه نخواهيم، جامعه ايران حال و احوال نااميدكننده‌اي دارد و بايد باور كنيم كه به همين سادگي‌ها و خوش‌باوري‌هايي كه بعضي روشنفكران‌مان دارند، به رشد فرهنگي مقبول نخواهيم رسيد. جامعه ما عجيب دچار فقر فرهنگي ست و هر روز در اين فقر فرو مي‌رود.
شايد من هم بايد منتظر معجزه باشم.

6 comments:

Anonymous said...

حرفتون کاملا درسته.تا مردم اصلاح نشن اصلاح جامعه چندان به کار نمیاد.مردم ما باید ظرفیت آزاد بودن رو داشته باشن.ولی گویا کسی نمی خواد تو این راه قدمی برداره.شاید همه منتظر معجزه ن.

Anonymous said...

خیلی زیبا احساس‌ات رو تحریر کردی فرهاد جان.

Anonymous said...

سلام. حرف دل بود. تا خود مردم نخواهد چیزی عوض نخواهد شد. کاش خاتمی شعار اصلاحات نمی‌داد. اگر خاتمی شعارهای احمدی نژاد را سرلوحه دولتش کرده بود اکنون وضعمان خیلی بهتر بود.
راستی لینکتان را اضافه کردم با اجازه.
موفق باشید

Anonymous said...

سلام
این رو واقعا راست گفتی تا مردم خودشون نخوان و خودشون اقدامی نکنن کشور هم اصلاح نمی شه و امثال اصلاحات به جایی نمی رسه!

Anonymous said...

یعنی انصافا با این همه سال سابقه تمدن و این دک و پز ها، از ملت هند کمتریم؟
جایی شنیدم که همین چیزهایی که ما الان داریم، نتیجه تلاشهای نا امیدانه و محکوم به شکست آدمهای کوچکی است که پیش از ما زندگی کردند و نتیجه تلاشهاشونو ندیدن. اینقدر زود کم نیار...

Anonymous said...

این عبارت "مردم ما لایق ... نیستن" حالا جای سه نقطه می تونه هر چیزی باشه، مثل اصلاحات، عدالت، دموکراسی یا هر چیز دیگه؛ خیلی جالبه. همه هم میان و نظر می دن که آره مردم ما فلان و بهمان، مردم ما چنین و چنان. خودشون رو هم جزء مردم حساب نمی کنن الحمدلله!
واقع نگر باشیم : مردم مگر کسی غیر از من و شما و او ست؟ مگر کسی غیر از مادر و پدر و خواهر و برادر ماست؟ چرا زمانی یه کم به خودمون نمیاییم و از این تف سر بالا درس نمی گیریم؟؟؟؟