چند ساعت مانده بود به شروع بازي ايران- مكزيك كه اين اتفاق افتاد. رفتم و چند فريمي گرفتم. چقدر غمانگيز بود. مخصوصا آن لحظه كه وقتي يك اورژانس گذري آمد و مصدوم را ديد، پا به فرار گذاشت تا مسئوليتي نداشته باشد. مردم آنقدر از اين رفتار عصباني شده بودند كه جلو دوربين صدا و سيما فحش ميدادند به اورژانسيها. بيچاره فيلمبردار مانده بود چطور آرامشان كند.
پيرمرد نقش زمين حدود ده دقيقهاي نبض داشت و سپس بر اثر جراحات وارده فوت كرد. آن طور كه ديدمش، به نظر آدم زحمتكشي بود؛ يك كارگر ساده. كفشهايش يك طرف افتاده بود و شيشه آب آشاميدنياش هم طرفي ديگر. ماشينش به علت واژگوني و معلق خوردن چند باره، آتش گرفت و كامل سوخت اما قبل از آتش سوزي راننده از ماشين پرت شده بود. بدجوري هم پرت شده بود؛ حدود سه-چهار متر با سر آمده بود زمين.

متاسفانه بيشتر تصادفات اخير آن طور كه ميبينم بر اثر عدم تسلط كافي به رانندگي و قواعد آن است. طرف با پرداخت هشتاد هزار تومان و خريد يك ماشين ليزينگي افتاده به جان خيابانها و اصلا از فرهنگ رانندگي هم چيزي نميداند. در همين تصادف منجر به مرگ پيرمرد، زني شيكپوش كه از رفتارش مشخص بود روز دومش است كه پشت فرمان نشسته، به علت نامعلومي در لاين سرعت بزرگراه يك دفعه ميايستد. تمام ماشينهاي پشت سر تا آنجا كه ميتوانند، سعي ميكنند به آن برخورد نكنند و از لاينها منحرف ميشوند. بعد خانم در يك لحظه تصميم ميگيرد به كنار اتوبان و گاردريل ماشين را هدايت كند. وانتي با سرعتي حدود صد و ده-بيست كيلومتر[طبق گفته شاهدان] به خيال اينكه اين خانم ماشينش را از از لاين سرعت خارج ميكند، از سرعت خود نميكاهد و با شتاب ادامه ميدهد اما به يكباره خانم محترمه تصميم ميگيرد كه مجدد خودرو پژوهاش را بين لاين سرعت و كناري نگه دارد كه در نتيجه وانت از پشت به آن برخورد ميكند و چندين معلق ميزند و به سقف روي زمين مينشيند. به ادعاي شاهدان، راننده وانت در واژگوني دوم از شيشه جلو ماشين به بيرون پرت ميشود. بنده خدا تمام سرش متلاشي شده بود.
وقتي از صحنه عكاسي كردم، با خودم گفتم كه به به! امروزم با چه برنامهاي شروع شد. راستش وقتي شب از سر كار به خانه برميگشتم، بازي تمام شده بود و شهر هم خلوت. همه غمگين از باخت ايران در خانههايشان مانده بودند. اما من تمام راه برگشت را به آن پيرمرد فكر ميكردم كه خانوادهاش الان چه حالي دارند اگر فهميده باشند ماجرا را؛ واي كه چه حالي دارند. سرپرست خانوادهشان به طرز وحشتناكي از بين رفته بود.
پيرمرد نقش زمين حدود ده دقيقهاي نبض داشت و سپس بر اثر جراحات وارده فوت كرد. آن طور كه ديدمش، به نظر آدم زحمتكشي بود؛ يك كارگر ساده. كفشهايش يك طرف افتاده بود و شيشه آب آشاميدنياش هم طرفي ديگر. ماشينش به علت واژگوني و معلق خوردن چند باره، آتش گرفت و كامل سوخت اما قبل از آتش سوزي راننده از ماشين پرت شده بود. بدجوري هم پرت شده بود؛ حدود سه-چهار متر با سر آمده بود زمين.

متاسفانه بيشتر تصادفات اخير آن طور كه ميبينم بر اثر عدم تسلط كافي به رانندگي و قواعد آن است. طرف با پرداخت هشتاد هزار تومان و خريد يك ماشين ليزينگي افتاده به جان خيابانها و اصلا از فرهنگ رانندگي هم چيزي نميداند. در همين تصادف منجر به مرگ پيرمرد، زني شيكپوش كه از رفتارش مشخص بود روز دومش است كه پشت فرمان نشسته، به علت نامعلومي در لاين سرعت بزرگراه يك دفعه ميايستد. تمام ماشينهاي پشت سر تا آنجا كه ميتوانند، سعي ميكنند به آن برخورد نكنند و از لاينها منحرف ميشوند. بعد خانم در يك لحظه تصميم ميگيرد به كنار اتوبان و گاردريل ماشين را هدايت كند. وانتي با سرعتي حدود صد و ده-بيست كيلومتر[طبق گفته شاهدان] به خيال اينكه اين خانم ماشينش را از از لاين سرعت خارج ميكند، از سرعت خود نميكاهد و با شتاب ادامه ميدهد اما به يكباره خانم محترمه تصميم ميگيرد كه مجدد خودرو پژوهاش را بين لاين سرعت و كناري نگه دارد كه در نتيجه وانت از پشت به آن برخورد ميكند و چندين معلق ميزند و به سقف روي زمين مينشيند. به ادعاي شاهدان، راننده وانت در واژگوني دوم از شيشه جلو ماشين به بيرون پرت ميشود. بنده خدا تمام سرش متلاشي شده بود.
وقتي از صحنه عكاسي كردم، با خودم گفتم كه به به! امروزم با چه برنامهاي شروع شد. راستش وقتي شب از سر كار به خانه برميگشتم، بازي تمام شده بود و شهر هم خلوت. همه غمگين از باخت ايران در خانههايشان مانده بودند. اما من تمام راه برگشت را به آن پيرمرد فكر ميكردم كه خانوادهاش الان چه حالي دارند اگر فهميده باشند ماجرا را؛ واي كه چه حالي دارند. سرپرست خانوادهشان به طرز وحشتناكي از بين رفته بود.