Tuesday, June 13, 2006

درسي كه ورزش ايران گرفت

اگر بخواهم در يك كلام درسي را كه ورزش ايران از بازي ايران- مكزيك گرفت، بگويم، اين است كه تقدس در ورزش ايران ديگر جايي ندارد. مثل روشنفكران‌مان كه خيلي وقت است مردم از آنان عبور كرده‌اند. ديگر مقدس در عالم سياست برايشان معنا ندارد. احساس شكست‌شان از اعتمادي كه سا‌لها و شايد قرن‌ها به قهرمانان‌شان داشتند آنقدر عميق است كه ديگر تكرارش نمي‌كنند و قهرمان پروري نمي‌خواهند. در بازي ايران-مكزيك هم به نظرم اين تابو در ورزش شكست و چه خوب هم شد. چندي پيش در وبلاگي كه الان يادم نيست كدام وبلاگ بود خواندم كه بزرگان ما تا خود را به گند نكشند احساس بازنشستگي نمي‌كنند. ديدم راست مي‌گويد. مثال‌ها مي‌توان آورد از سياست كه چه كردند با خود و سرنوشت ملتي. بگذريم.
به هر حال در عالم ورزش فكر مي‌كنم اتفاق خوبي افتاد؛ حداقل از باخت اخير ايران اين تجربه را كسب كرديم و بعيد مي‌دانم ديگر بزرگي همانند علي دايي كه تيم ملي فوتبال‌مان را به انحصار خود درآورده بود، مجدد پديد آيد.
انتقاداتي كه در دو- سه روز اخير از كادر فني و بازيكنان شده، مقامات مسئول را عجيب به تكاپو انداخته است تا آنجايي كه خادم -نماينده مجلس- تصميم گرفته با چند نفر از اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس راهي آلمان شود تا انتقادات و هشدارهاي عمومي را به اطلاع دادكان برساند. اين نشان دهنده اين است كه در آينده بعيد است بازيكني بتواند دور خود حلقه مقدس و حاشيه امنيت ايجاد كند و سال‌هاي سال حتي به قيمت له شدن تيم ملي جاي كسي و يا كساني را اشغال كند. اين درس خوبي ست براي نسل بعد از دايي كه افتضاحي كه او اخيرا در تيم ملي بوجود آورده، ديگر تكرار نخواهد شد و مقدس پروري در ورزش ايران براي هميشه مرد.

1 comment:

Anonymous said...

بنده هم با شما و آن وبلاگ نويس موافقم گرچه بعيد مي دان راهي را كه علي دايي به تبعيت از پروين در پرسپوليس رفت را ديگر كسي نرود به خصوص با كادر هاي فني مزخرف خارجي و داخلي تيم ملي