Wednesday, September 27, 2006

يك توضيح كوچك و خودماني

راستش به توصيه يكي از دوستان روزنامه‌نگار مطلب خميني را برداشتم. اما بعد با خودم فكر كردم كه خب كه چي؟ اصلا براي چه ديگر وبلاگ نويسي مي‌كنم؟ مگر وبلاگ غير اين است كه مي‌تواني بي‌تكليف و ‌اجازه كسي بنويسي؟! به همين خاطر تصميم گرفتم يا مطلبي را اصلا پابليش نكنم يا اگر پست شد ديگر مثل دفعه قبل برندارم. از صبح كه اين كار را كردم عجيب احساس بدي داشتم. احساس خودسانسوري خيلي بد است. يك جور خيانت به خود است. يك بار هم سال گذشته به دستور مديرمسئول روزنامه‌اي كه در آن كار مي‌كنم قسمتي از مطالب وب‌نامه[وبلاگ قبلي‌ام] را برداشتم و خيلي احساس بدي بعد از آن به من دست داد.
چندي پيش نوشتم كه وبلاگ‌نويسي با اسم واقعي يعني بازي با تمساح. يعني دهان تمساح را باز كني و سرت را ميان آرواره‌هايش قرار دهي. حال هر لحظه ممكن است اين تمساح لعنتي دهانش را ببندد. چقدر ترسناك مي‌شود مخصوصا كه به دنبال شهرت و يا پناهندگي و گرفتن كمك درسي در فلان دانشگاه اروپايي يا امريكايي هم نباشي و صرفا براي دل خود بنويسي.
به هر حال پست حذف‌ شده را در پستي جديد پابليش كردم تا بر ترس خود غلبه كنم و به خودم هشدار دهم كه يا وبلاگ‌نويسي را كنار بگذار! و يا اگر مي‌خواهي بنويسي، بي‌اجازه كسي بنويس؛ مثل تمام دو-سالي كه در دنياي مجازي نوشته‌ام.