Wednesday, October 04, 2006

عمران صلاحي هم رفت

عمران صلاحي در مراسم خاكسپاري كيومرث صابري- بهار 1383
..
مرگ از پنجره بسته به من مي نگرد

زندگي از دم در

قصد رفتن دارد

روحم از سقف گذر خواهد كرد

در شبي تيره و سرد

تخت حس خواهد كرد

كه سبك تر شده است

در تنم خرچنگي است

كه مرا مي كاود

خوب مي دانم من

كه تهي خواهم شد

و فرو خواهم ريخت

توده زشت كريهي شده ام

بچه هايم از من مي ترسند

آشنايانم نيز ،

به ملاقات پرستار جوان مي آيند.
(عمران صلاحي)