Tuesday, August 29, 2006

استراتژي اتلاف وقت


دعوت احمدي نژاد به مناظره مستقيم با بوش آشكارا در جهت اتلاف وقت است. به اصطلاح خودشان مي‌خواهند توپ را در زمين امريكا بيندازند كه براي دو سه روز ديگر كه مهلت ايران تمام مي‌شود، دست امريكا بسته باشد. بعد به دنيا بگويند كه ما خواهان مناظره و گفت‌‌وگوي مستقيم شديم و امريكا قبول نكرد.
هرگاه ايران در فشار بين‌المللي قرار گرفته است، با چنين ترفند‌هايي سعي در جلب توجه و تحريك كشورهاي روسيه و چين كرده؛ مثلا با پيشنهاد مذاكره با كشورهاي اروپايي كه در سه سال گذشته تا به حال در چندين نوبت صورت پذيرفت. اما اين بار ايران تير آخرش را شليك كرد و پيشنهاد مناظره با امريكا را داد.
كساني كه در اتاق فكر مربوط به مسئله هسته‌اي در ايران نشسته‌اند تمام فكر خود را در جهت كش‌دار كردن مسئله و فرسايشي كردن آن متمركز كرده‌اند. از طرفي در پاسخ به بسته پيشنهادي پنج كشور عضو شوراي امنيت بعلاوه آلمان تعليق غني‌سازي اورانيوم را قبول نكرده‌اند و از طرف ديگر خواهان برقراري مذاكرات مستقيم با اروپا شده‌اند و حتي امروز كه رئيس جمهور اعلام كرد، كار را به امريكا هم كشانده‌اند.
به هرحال، بايد منتظر ماند و ديد كه امريكا بعلاوه پنج كشور ديگر طرف درگير چه واكنشي به اين پيشنهاد نشان خواهند داد، آن هم در دو روز مانده به مهلت ايران براي تعليق تمام فعاليت‌هاي هسته‌اي. ولي به نظر من امريكا ايران داراي فناوري هسته‌اي را تحمل نخواهد كرد و تا حدودي هم درست مي‌گويد؛ من شخصا هيچ اعتمادي به مقامات جمهوري اسلامي ندارم و مطمئن نيستم كه اگر آنان به فناوري هسته‌اي براي توليد برق دست يافته‌اند، در آينده به فكر توليد سلاح هسته‌اي نيفتند.
در اين باره در آينده بيشتر مي‌نويسم.

Friday, August 25, 2006

پاسخ ايران به بسته پيشنهادي

ايران ضمن رد تعليق غني سازي اورانيوم، باب مذاكره را تا ظهور امام زمان باز گذاشت.

Wednesday, August 16, 2006

* عجيب درگير كار هستم و وقت براي وبلاگ‌نويسي ندارم. اين چند خط را هم براي اين مي‌نويسم كه زياد روي وبلاگم را خاك نگيرد. آنان كه وبلاگ دارند خوب مي‌دانند كه بايد براي اين كار وقت گذاشت كه من بدبختانه ندارم. راستش بعضي وقتها فكر مي‌كنم كه با اين همه گرفتاري چرا مجدد وبلاگ درست كردم. ولي خب حالا كه اين اتفاق افتاده است، ديگر تعطيل‌اش نخواهم كرد؛ هر چند اگر دير به دير پستي بگذارم.
* در اين چند هقته‌اي كه ننوشتم، اتفاقات فراواني روي داد كه سوژه‌هاي خوبي براي وبلاگ نويسي بودند. از حمله اسرائيل به لبنان گرفته تا مرگ اكبر محمدي در زندان اوين و نشست شارلاتان‌هاي مشاركتي.
* درباره مرگ محمدي ترجيح مي‌دهم چيزي نگويم كه وبلاگ نويسي در ايران و نوشتن با اسم واقعي در واقع بازي با تمساح است. مثل اين مي‌ماند كه هر روز سرت را در دهانش قرار بدهي و همواره در دل از اين ترس داشته باشي كه مبادا اين تمساح عوضي عصباني شود و دندان‌هايش را روي هم بگذارد. بگذريم.
* اتفاق ديگري كه در اين مدت افتاد، راه‌اندازي راديو زمانه بود كه به تمامي دست‌اندركارانش تبريك مي‌گويم و اميدوارم در كارشان كه به نظرم كار دشواري هم هست، موفق باشند.